بسم الله الرحمن الرحیم
مجموعه کربلا، کودکان و نوجوانان (2)
بعد از تمام شدن کتاب عموی خوبم نوبت به این کتاب رسید ، در مورد این کتاب چه سختی ها و بدبختی هایی که ندیده و نکشیده ام خدا می داند و بس . واقعا می گویند اهل بیت علیهم السلام مظلوم هستند حق است و فرزندان آن ها بیشتر از اهل بیت علیهم السلام مظلوم تر ، یکی از همین فرزندان که مظلوم واضع شده است رزمنده شش ماهه ای است که چون مردم به او ظلم می کنند همه را به بزرگواری خودش می بخشد و از گناه آن ها در می گذرد .
در مورد کتاب حضرت علی اصغر علیه السلام به چند زبان نوشته ام ، یکی از زبان خودش ، یکی از زبان مادرش رباب ، یکی از زبان پدر بزرگوارش امام حسین علیه السلام و در آخر به زبان خودش .
وقتی مطالب را از زبان خودش نوشتم حاج آقای غفاری به بنده فرمودند که اگر می توانی از زبان مادرش بنویس شاید بهتر باشد به ایشان عرض کردم به چشم . داستان را باید از زبان مادرش بنویسم از زبان مادرش – رباب – نوشتم . بعد از مدتی حاج آقا غفاری به حقیر فرمودند : اگر می توانی و ناراحت نمی شوی از زبان حال امام حسین علیه السلام بنویس ، باز هم به ایشان عرض کرد به چشم . این بار از زبان حال امام حسین علیه السلام نوشتم . بعد از مدتی باز حاج آقا غفاری فرمودند که از زبان حال خود حضرت علی اصغر بنویس . واقعاً کار خیلی سختی بود که یک داستان را از چند محور و از چند زبان حال نوشته شود هر طوری بود داستان را از زبان حال خود حضرت علی اصغر علیه السلام نوشتم . حاج آقا لطف کردند ویراستاری نمودند . بعد از آن نوبت به نام کتاب بود که باید چه نامی انتخاب می شد که در شان آقا علی اصغر علیه السلام بوده باشد . داستان را مرور کردیم یعنی داستان آخر از زبان حال خود آقا علی اصغر علیه السلام خیلی مشکل بوده، رفتم دنبال کتاب های تاریخی . باید از جایی شروع می کردم که نظر خوانندگان به آن جلب می شد ، گفتم از اول اینکه شخصیت رباب علیها السلام چگونه با امام حسین علیه السلام ازدواج کرده است چندین کتاب تاریخی قدیمی را مرور کردم ، و شناسنامه حضرت رباب را تا جایی که توانستم پیدا نمودم و داستان را از آن جا شروع کردم و عرض کردم که از اول پدر رباب مسیحی بوده تا آن جایی که حضرت علی علیه السلام برای خواستگاری رباب وارد میدان می شود و بقیه داستان در کتاب درج شده مراجعه بفرمایید . آخر داستان را طوری بازسازی نمودیم که مشخص شود حضرت علی اصغر علیه السلام چه کار کرده که سند مظلومیت پدر خودش را امضا نموده است . چند نام انتخاب نمودیم ، کودک شش ماهه ، کودک شیر خوار ، یاور شش ماهه ، رزمنده شیر خوار ، و رزمنده شش ماهه و ... که رزمنده شش ماهه از همه نام ها بهتر بود و این نام را روی جلد کتاب قرار دادیم یعنی رزمنده شش ماهه .
نقاشی ها و تصاویر کشیده شد با کمی دخل و تصرف آن را تحویل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران واقع در میدان بهارستان بردم ( البته ناگفته نماند که کتابخانه ملی – فهرست نویسی اطلاعات فیبا – واقع در میر داماد بالا شهر تهران بود و من با مترو به آن جا برده و در عرض سه الی چهار ساعت فیپای : رزمنده شش ماهه ، عموی خوبم و شمع و کپل را گرفتم ) . بعد از مدتی به بنده گفته اند که کتاب شما مشروط است گفتم یعنی چه : گفتند چند جا نواقصی دارد . خوشبختانه از سند تاریخی داستان اشکال وارد نکردند مگر در یک مورد که گفته اند نام علی اصغر علیه السلام ، عبدالله رضیع و ... بوده که آن ها را با دلایل و برهان قانع نموده ام . مشکل آن ها بیشتر روی نام کتاب بود رزمنده شش ماهه. که گفته اند باید این نام عوض شود اگر عوض نشود مجوز نمی دهیم . مشکل دیگر آن ها این بود که این کتاب نباید مجوز دائمی بگیرد . هدف آن ها فقط آزار و اذیت بود و بس . آخه قبل از این که با آن ها حرفم شود به من گفته اند که شما کتاب را چاپ کرده اید و حالا منتظر مجوزآن هستید و این یکی از آن تهمت های بسیار آن ها بود و این تاریخ یکشنبه 16/5/84 بود سریع با حاج آقای غفاری تماس گرفتم از تهران به ساری ، موضوع را به حاج آقا عرض کردم و حاج آقا با من صحبت کرد که آن ها چه به او گفته اند . من به حاج آقا عرض کردم که اگر می شود شما که فردا 84/5/17 برای شهریه به قم بروی بیا تهران و با آن ها صحبت کنیم من هم با اداره فرهنگ و ارشاد صحبت کردم و آن ها گفته اند که فردا ساعت 10 به بعد مسئول آن می آید و با او صحبت کنید .